تنهای پیر و سالخورده از زمین برآمده و از سقف بیرون زده است. دورتادور آن، پرچمهای عزاداری، تصویر شهدای ملی و محلی روی دیوارهاست. اینجا حسینیه پنجتن آلعبا (ع) در خیابان شهید اسماعیلپور طرقی۱۹ و محله حسین آباد است؛ حسینیهای که یک میهمان همیشگی دارد؛ درخت توت شصتسالهای که معمار اینجا دلش نیامدهاست که آن را قطع کند و حالا پساز ساخت حسینیه، نمایی خاص و زیبا به شبستان آن بخشیده است.
برای روایت این قصه باید سراغ تاریخ این محدوده و مسجد رفت. مسجد پنجتنآلعبا (ع) درکنار حسینیهای به همین نام قرار دارد. تاریخ تأسیس آن ۱۳۳۳ است، اما حسینیه پساز آن ساخته شده است. قدیمیها اینجا را به «مسجد بابای مصیب» میشناسند، یعنی واقف اولیه این مسجد.
اینجا قبلا دارای شبستانی کوچک بوده و زیر آن هم آبانبار قدیمی قرار داشته است. پساز بازسازی، قسمت دیگری از ملک مسکونی وقفی به آن اضافه میشود و حالا مسجدی در دو طبقه دارند. همین حالا که برای تهیه این گزارش آمدهایم، نماز جماعت قضا برپاست. بخشی از مسجد هم به کانون فرهنگیهنری عترت اختصاص دارد که اعضای آن بسیار پرکار و فعال هستند.
علی اسماعیلپورطرقی، رئیس شورای اجتماعی محله، اینجا را یکی از دو مسجد قدیمی حسینآباد معرفی میکند، حتی زمانی که جزو محـدوده شهری نبوده است.
مرحوم کربلایی ماشاءالله ایرانمنش که در محله به «بابای مصیب» معروف بوده، پدربزرگ حسین ایرانمنش است. حسینآقا ۵۸سال سن دارد، اما روایتهای قدیمیتر محله را هم میداند. ابتدا درباره مسجد میگوید: اینجا یک بار در سال۱۳۴۱ بازسازی شد و سقف آن را که گنبدی بوده است، تعویض کردند و ساختمانی دوطبقه شد. بعدها ملک متعلقبه فرزند مرحوم (عموی بنده)، به مسجد اختصاص یافت.
منزل حسینآقا دیوار به دیوار مسجد است. چند درخت توت قدیمی در حوالی مسجد و حسینیه قرار دارد که در سالهای دور کنار آبراه بودند. کسی نمیداند که چه کسی آنها را کاشته یا عمر دقیق آنها چقدر است.
حالا از چهاردرخت قدیمی، دو درخت در منزل حسین، یکی جلو در مسجد و دیگری همان درخت داخل حسینیه است. آنقدر این درختها را حرمت دارند که با تمام مشکلات باز هم آنها را قطع نمیکنند؛ مثلا بهخاطر وجود درخت نمیتوانند برای منزلشان در ماشینرو نصب کنند، اما سختی را به جان میخرند و دست به این موجودات زنده پیر نمیزنند.
محمد شاکری هم نوه محمدعلی واقف حسینیه پنجتنآل عباست. او درباره حسینیه و وقف پدربزرگش میگوید: حسینیه، منزل مسکونی پدربزرگ بود. او اینجا را وقف کرد تا فعالیتهای فرهنگی و آموزشی بهویژه برای بانوان بهتر انجام شود. صفر شاکری، فرزند مرحوم، پساز فوت او ۹ سال پیش حسینیه را ساخت.
همراه محمدآقا وارد حسینیه میشویم. محفل آموزش قرآن برای بانوان برقرار است. کف حسینیه سرامیک شده است، اما پای درخت کفکشی شدهاست. با پیچی و تابی کوچک، تنه درخت بالا رفته و از سقف حسینیه هم عبور کرده است. زینبخانم حدود پنجاهسال دارد و همیشه در برنامههای حسینیه شرکت میکند.
او درباره وجود این درخت میگوید: بودنش حس آرامش میدهد. طبیعت زنده در این محفل حس گرم و خوبی دارد. سمیه نیز که همراه دو فرزند خردسالش اینجا حاضر شده است، درباره درخت میگوید: گاهی نگران هستیم که مثلا سر و صورت بچهها به تنه درخت بخورد، اما واقعیت این است که با بودن این موجود زنده، آرامش عجیبی در فضای حسینیه برقرار است.
علی اسماعیلپورطرقی هم با لبخند میگوید: درخت داخل حسینیه آنقدر قرآن، حدیث و روضه شنیده که برای ما ارزشمند شدهاست.
در بازدید از پشتبام حسینیه مشخص میشود درخت هرس شده است و محمدآقا میگوید: این درخت توت را سرما زده بود و با هرس سعی کردند جان دوباره به او بدهند. سراغ صفر شاکری، فرزند واقف این حسینیه، میروم. او معمار و سازنده حسینیه است و تلاش کرده است این درخت قطع نشود.
او به توصیه پدرش، ساخت حسینیه را پساز فوت او آغاز کرد. درخلال ساخت حسینیه با چالش درخت توت مواجه شد، اما در شرایطی که همگی موافق قطع درخت بودند، صفرآقا دلش نیامد و آن را قطع نکرد. او میگوید: عدهای اصرار داشتند که درخت قطع شود، اما گفتم که «من قطع نمیکنم.»
آقاصفر فکر همهجا را کرده است؛ از عایق و آببندی تنه درخت در سقف گرفته تا آبیاری آن زیر بنای ساخته شده. او میگوید: زمان ساخت حسینیه دو متر پایینتر لوله گذاشتم و به کفکش کنار تنه وصل کردم. حالا هرچند روز درخت را آب میدهم. موجود زنده است و رسیدگی میخواهد. بهخاطر اجرای شبکه اگو، دیگر چاههای خانگی وجود ندارد و زمین خشک و تشنه است. اگر درخت را آب ندهیم، خشک میشود.
حرف آخر حدیث مهربانی است. روایت رفتار انسانی با خودمان و موجودات زنده اطرافمان. حاجصفر میگوید: درختی را که بیشتر از شصتسال عمر دارد، چطور قطع کنیم؟ اصلا کار درستی نیست. دائم مراقبش هستم و شاخههایی را که بهعلت سرمازدگی خشک شده بود، قطع کردم تا جانی دوباره بگیرد.
درخت داخل حسینیه زیباست و میهمانان حسینیه هم از وجودش لذت میبرند. پدرم اینجا را وقف کرد تا مردم محله در آرامش از آن استفاده کنند و باقیاتصالحاتی برایش بماند. کلیددار حسینیه علمی گاز است و هرکدام از همسایهها بخواهند، میآیند و کلید را برمیدارند و از فضا استفاده میکنند.